عکس های خانوادگی
خیلی سعی کردیم با بابا حسن یکسری عکس قشنگ بندازیم ولی همیشه یا خیلی زمان کم داشتیم یا تو گریه میکردی و زود خسته میشدی. ...
نویسنده :
solmaz
16:11
عکس العمل های جدید
راستین مامان جدیدا وقتی باهات صحبت میکنیم برامون میخندی و تمام دنیای من پر از خنده میشه . البته فعلا خنده هات صدا ندارن . جدیدا وقتی کف پاتو قلقک میدیم پاتو میکشی . ...
نویسنده :
solmaz
15:51
دعای خیر
دعا میکنم که هیچ گاه چشم های زیبای تو را در انحصار قطره های اشک نبینم دعا میکنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم دعا میکنم که دستانت که وسعت آسمان و پاکی و بوی بهار را دارد همیشه از حرارت عشق گرم باشد من برایت دعا میکنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشوند من برای خورشید آسمان زندگیت دعا میکنم که هیچگاه غروب نکند . . . پروردگارا آرامش را همچون دانه های برف آرام و بیصدا به کلبه کوچک ما بباران ...
نویسنده :
solmaz
15:41
تعطیلات نوروز
راستین گلم امسال بر خلاف دو سال گذشته که من و بابا حسن میرفتیم مسافرت و خیلی بهمون خوش میگذشت تصمیم گرفتیم بمونیم تهران و البته یه دلیلش توی عزیزم بودی . چون دقیقا 1 فروردین وارد 2 ماهگی میشدی و باید برات واکسن دو ماهگی رو میزدیم. با این که هیچ جا نرفتیم ولی خیلی بهمون خوش گذشت و من هر روزش به تو افتخار میکردم چون هر جا میرفتیم تو واقعا ساکت بودی و مثل یه جنتلمن واقعی رفتار میکردی . ...
نویسنده :
solmaz
15:12
نوروز 93
اولین عید پسر عزیزم پسر گلم اولین بهار زندگیتو بهت تبریک میگم و امیدوارم همه روزات بهاری و مثل عید باشه برات . لحظه تحویل سال از خدا خواستم همیشه سلامت و شاد باشی و تورو به خود خدا سپردم . ...
نویسنده :
solmaz
15:04
عکسای جدید
ختنه گل پسرم
روز 12 اسفند با بابا حسن و مامان بزرگ و بابا بزرگت رفتیم مطب دکتر نعیم آسا برای ختنه عزیز دلم . قربون شکلت برم که وقتی آمپول بی حسی رو برات میزدن چقدر گریه کردی ولی بعدش خیلی اذیت نشدی . مبارکت باشه قربونت برم من . اینم عکسات قبل از این که بریم ...
نویسنده :
solmaz
18:57
جشن 1 ماهگی
راستین عزیزم 1 ماهگیت مبارک قربونت برم .فردای روزی بردیمت دکتر ، با بابا حسن برای جشن 1 ماهگیت رفتیم رستوران هانی پارسه تا سه نفری یه جشن کوچیک بگیریم. اولین بار بود که تو با من و بابا حسن اومدی گردش که خیلی هم پسر خوبی بودی. تمام مسیر رفت و تمام مدتی که تو رستوران بودیم خواب بودی و تو مسیر برگشت بیدار شدی .ایشالا تولدت عزیزم .
نویسنده :
solmaz
18:36