راستینراستین، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

حرف هایی برای فردا

تولد مامان سولماز

1393/4/2 14:19
نویسنده : solmaz
1,509 بازدید
اشتراک گذاری

راستین گلم 1 تیر تولد مامانی بود و وارد 25 سالگی شدم . روز جمعه با بابا حسن رفتیم کلی گشتیم و بعدش رفتیم فرحزاد که شام بخوریم . خیلی خوش گذشت و خداروشکر تو خیلی سرحال بودی . بابا حسن از تصمیمی که برای کادو تولدم داره برام گفت . واقعا ازش ممنونم  و از خدا می خوام همیشه سایه اش بالا سرمون باشه و همینطور محبتش رو نصیب ما کنه .

راستین گلم می خوام بدونی که بابا حسن واقعا داره برای ما و زندگیمون زحمت میکشه و همه تلاشش رو میکنه که ما بهترین هارو داشته باشیم . تنها کاری که من میتونم براش بکنم اینکه هر لحظه از خدا براش آرزوی سلامتی و موفقیت بکنم تا به تمام برنامه هایی که داره برسه و همینجا با تمام احساسم مینویسم که واقعا ازش ممنونم . تو هم با اون قلب پاک و کوچولوت برای بابا حسن دعا کن عزیز دلم .

 

شب تولدم  هم بابا حسن کیک تولد برام خرید و کلا شب خیلی خوبی بود.

 

یه اتفاق خیلی با ارزش و شیرین دیگه این که امسال اولین سالی هست که توی عزیزم توی تولد مامانت هستی و اینم عکست توی شب تولد من

 

 

 

روز 1 تیر هم بابا حسن برای من و خودش بلیط تئاتر گرفته بود و با هم رفتیم تئاتر و توی گلم گذاشتیم خونه مامان جون . ولی چون خیلی نگرانت بودم تا آخر نموندم و زودتر برگشتیم . کلا بابا حسن سنگ تموم گذاشت .

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)