دوستان
این ماه بحث درباره وبلاگ شما با دوستای مامان خیلی داغ بود. و همینجا از همشون بابت ابراز لطفشون تشکر میکنم .
خاله مونا (همکار قدیم مامان ) چند روز پیش تماس گرفت و کلی از وبلاگت تعریف کرد و برام تعریف کرد که وقتی وبلاگتو میخونده خیلی خیلی زیاد گریه کرده و این موضوع رو خیلی جالب تعریف میکرد و من کلی خندیدم . آخه مگه وبلاگت گریه داره ؟؟؟؟!!!!!
خاله نیلوفر ( دوست دوران دبیرستان ) خیلی از وبلاگت تعریف کرد و گفت که کار خیلی قشنگی برات انجام دادم و منم براش دعا کردم تا هرچه زودتر خودش صاحب یه نی نی خوشگل بشه و اونم همین کارو بکنه.
خاله الهه ( دوست دوران دبیرستان ) که همیشه و همیشه با محبت خیلی زیاد ازت یاد میکنه وقتی آدرس وبلاگتو بهش دادم کلی خوشحال شد بابت این کار تشویقم کرد ک ادامه بدم.
خاله الهه ( همکار قدیم مامان ) [ مادر جان خاله الهه زیاد داری ] که تو همین روزا پسر گلش به دنیا میاد هم گفت هر چند وقت یکبار به وبلاگت سر میزنه و عکسای شما رو به همسرش نشون میده .
خدایا تورو به بزرگیت قسم میدیم پسر الهه هم صحیح و سالم به دنیا بیاد ( این واقعا چیزی بود که تو این لحظه به ذهنم رسید .)